
آنالی برای بار دهم سعی کرد با توجه به راهنمایی های معلمش عمل کند :«No, I’m fine, I’m lying on the floor again...» معلمش دوباره آهی کشید :«بانوی من، لحن و ریتمی که شما برای خواندن استفاده میکنید فوق العادست، اما اشراف زیاد توجهی به موسیقی ندارند و برای جلب رضایت اونا باید بسیار بهتر باشید!» او معلم موسیقی آنالی بود. [بارونس هاید] آنالی ابرویی بالا انداخت :«تو از کجا میدونی خانم هاید؟ اصلا تاحالا آهنگ های من رو شنیدی؟» بارونس هاید به جای گفتن پاسخ آنالی، شروع به خواندن یک آهنگ کرد :«Time stands still Beauty in all she is I will be brave...» آنالی بی حوصله شروع به کف زدن کرد :«عالی بود خانم هاید، من هم اگه بخوام میتونم این آهنگ ها رو عالی بخونم، ولی قصدم تغییر دادن نظر اشراف درباره آهنگ های ملایم و رمانتیکه.» بارونس هاید کمی سرش را کج کرد :«بانوی من، تغییر نظر اشراف به این سادگی نیست، شما باید طرز فکر اونارو از ریشه قطع و اصلاح کنید.» آنالی لبخندی زد :«یعنی میگی باعث همه این طرز فکرها، کنتس جوان فارست رو، از ریشه نابود کنم؟» [دوشس جوان-آنالی اریکا لوفی]
حالت چهره بلا هیچ تغییری نکرد. صاحب فروشگاه با تردید به او نگاه کرد :«پرنسس تاجدار... هیچکدوم از اینا قابل پسندتون نشد؟» (و نویسنده جون میپره وسط حرف:-: خب درباره پرنسس تاجدار بگم همونطور که میدونید ولیعهد به انگلیسی همون پرنس تاجداره بنابراین پرنسس تاجدار نسخه مونث ولیعهده، البته معمولا به همسر ولیعهد پرنسس تاجدار میگن ولی خب...) بلا از روی صندلش اش بلند شد خیلی سرد به آن فروشنده نگاه کرد :«واقعا عجیبه که هیچ تاجی که با لباسام ست باشه برای مهمونی تولدم پیدا نمیشه، یا شاید اشتباه میکنم کنتس جوان؟» او که کنتس جوان خطاب شده بود با احتیاط عقب عقب رفت. اضطراب در چهره اش نمایان بود :«پرنسس تاجدار، اصلا متوجه نیستم در چه باره صحبت میکنید...» [کنتس جوان فارست] بلا پوزخندی زد :«واقعا، کنتس جوان؟ پس شاید باید دقیق تر حرف بزنم...» کمی جلوتر رفت و با همان پوزخندش به کنتس جوان خیره شد و با لحنی تهدید آمیز گفت :«زانو بزن و التماسم کن، شاید از جونت بگذرم.» ادامه داد :«باید بدونی من حاکم خیلی بخشنده ای میشم، آخه همه میدونن لیاقت کسی که قصد جون پرنس رو میکنه مرگه.» [پرنسس تاجدار کملوت، بلورا پندراگون]
کلر لبخندی زد :«من عمرا نامزدی با پرنس رو قبول نمیکنم.» کارولین به صورت چیبی درآمد :«کلر! قبول کن دیگه! اگه تو قبول نکنی احتمالا من مجبور میشم با پرنس نامزد کنم!» کلر با همان لبخند گفت :«کارولین اونی، افتخار بزرگی براته که با پرنس ازدواج کنی، به علاوه من مارکیز جوانم، اگه با پرنس ازدواج کنم جایگاه اون توی اجتماع پایین میاد.» (باز نویسنده پرید وسط توضیح بده:-: خب شاید بگین برعکس با پرنس ازدواج کنه پرنسس میشه ولی وقتی میگه مارکیز جوانم یعنی وارث خانوادس و نمیتونه جایگاهشو تغییر بده یا عضو یه خانواده دیگه شه. کلا وقتی این القاب آرشیدوک/آرشیدوشس/دوک/دوشس/کنت/کنتس/ویکنت/ویکنتس/بارون/بارونس/بارونت/بارونتس رو بعدش یه جوان میگذارن و یکیو صدا میزنن یعنی اون بنی بشر وارث خانوادس و به زودی اون مقام رو میگیره) مادرشان گفت :«بسه دیگه دخترا!» کلر هم سریعا با همان لبخند تایید کرد :«کاملا درسته! من هرچه سریعتر نامه رد نامزدی رو به صورت رسمی به قصر سلطنتی میفرستم!» کارولین از کلر پرسید :«به نظرت پرنسس تاجدار عصبی نمیشه که درخواست برادر کوچولوشو رد کردی؟» آیا کسی جرات داشت به این سوال پاسخ دهد؟ «کارولین اونی!» [مارکیز جوان-کلارا ماریا نونیز]
بیل برای بار هزارم فریاد زد :«اسکلیتا! کجایی؟» و نگو که اسکلیتا به عمارت عمه اش رفته بود و به هیچکسی خبر نداده بود... در عمارت عمه اسکلیتا هم بلبشویی بود. همیشه همانطور بود، مهمانی های خانواده اسکلیتا هیچ تفاوتی با بلبشو نداشت. دخترعمه اسکلیتا به او گفت :«اسکلیتا! اسکلیتا! چرا خدمتکارات رو این دور و بر نمیبینم؟» «به تو چه» «اسکلیتا! اسکلیتا! چرا پسردایی باهات نیومده؟» «به تو چه...» بالاخره اسکلیتا هم کلافه شد و دخترعمه اش را قال گذاشت که ناگهان پسری به او نزدیک شد. از فامیل هایش نبود برای همین متوجه شد جزو معدود مهمان های غریبه ی عمه است. پسر تعظیم کرد و گفت :«درود بر آرشیدوشس.» قیافه اسکلیتا قاتی پاتی شد :«نمنمه؟ چی گفتی؟» آنجا تمام مهمان ها جایگاهی پایین تر از اسکلیتا داشتند، ولی هیچکدام به اسکلیتا احترام نمیگذاشتند! پسر با پررویی گفت :«بانوی من، شما آرشیدوشس هستید، هنوز به فکر این نیستید که نامزدی داشته باشید؟» چهره اسکلیتا درست شد :«آهاااان! گفتم چرا داره بهم احترام میگذاره! نگو به خاطر این بود!» سپس حرف های بی معنی را رها کرد :«پسر دوم بارونت شاو، نه؟» ادامه داد :«به نظرت همه تعجب نمیکنن اگه من، یک آرشیدوشس که بالاترین مقام بعد از امپراطور و امپراتریسه، با پسر دوم بارونت نامزد کنم، کسی که به زور اشراف زاده به حساب میاد؟» [آرشیدوشس-بانو اسکلیتا مورنینگ استار]
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
کارولین کیست. . . .
ثنا
کارولین خواهر کلره دیگه :|
#ض
ندیمه پرنسس نباشم آیسانا رو میارم برات-ـ-
اتفاقا همین چند روز پیش با روژا راجبش حرف زدم
اهان
نایس نایس
تشکر:-:
من فکر میکردم تو نوشتیش.___.
من؟
سبک من و ترنم فرق داره
حتی اگه نمیدونستم کی نوشته با خوندن اسلاید اول میفهمیدم فویو نوشته._.
اصن معلومه کی نوشته:-:
اولاش داشتم فک میکردم این کارولین کی بود....
#خنگی را بیاموزید
بله صحیح کاملا صحیح
دوشس به کسی که بچه داره میگن.....
دوشس مونث دوکه خواعرم
حس مانهوا دارههههه
میخوای ازت با لباس اشرافی رو بکشم؟*ذوق*
ارت هارو*
من فکر میکردم تو نوشتیش.___.
دقیقا هدف دادن حس و حال مانهواست:-:
من خودمو با لباس اشرافی ادیت کردم خیلی میدوستمش ولی چرا که نه بکش:-:(فقط چشا من اینجا سبزه)
اگه ادیت کردی عین ادمممممم بزارش
حس میکنم مانهواهای قرون وسطی تورو هم وارد فازشون کرده.___.
و عالیییییییی
منو با کوهارو چان اشتب گرفتی